Site Language: EN
فریاد زدنShe had to yell to be heard over the noise.
او مجبور بود فریاد بزند تا صدایش در میان سر و صدا شنیده شود.To shout loudly, often to express strong emotions or to get someone's attention.
He had to yell to get the kids' attention.
او مجبور شد فریاد بزند تا توجه بچه ها را جلب کند.Don't yell in the library, please.
لطفا در کتابخانه فریاد نزنید.She yelled for help when she saw the accident.
وقتی تصادف را دید فریاد کمک خواهی زد.yell loudly
بلند فریاد زدنyell for help
فریاد کمک خواهی زدنyell at someone
سر کسی فریاد زدنshout
scream
holler
فریادHis yell startled everyone in the room.
فریاد او همه را در اتاق ترساند.A loud shout or cry, often expressing excitement or anger.
She let out a yell of joy when she won the prize.
او هنگام برنده شدن جایزه فریاد شادی کشید.The crowd's yell echoed through the stadium.
فریاد جمعیت در ورزشگاه طنین انداز شد.I heard a yell from the other room.
من صدای فریاد از اتاق دیگر را شنیدم.loud yell
فریاد بلندsudden yell
فریاد ناگهانیangry yell
فریاد خشمshout
scream
holler