
Site Language: EN

 دستگیر کردن
دستگیر کردنThe police busted the thief last night.

 پلیس دیشب دزد را دستگیر کرد.
پلیس دیشب دزد را دستگیر کرد.To catch someone doing something wrong or illegal.
They busted the gang selling drugs.
 آنها باند فروش مواد مخدر را دستگیر کردند.
آنها باند فروش مواد مخدر را دستگیر کردند.The teacher busted the student cheating on the test.
 معلم دانش آموز را در حال تقلب در امتحان دستگیر کرد.
معلم دانش آموز را در حال تقلب در امتحان دستگیر کرد.The security guard busted the shoplifter in the act.
 نگهبان مغازه دزد را در حین دزدی دستگیر کرد.
نگهبان مغازه دزد را در حین دزدی دستگیر کرد.busted for theft
 دستگیر شده به جرم دزدی
دستگیر شده به جرم دزدیbusted by the police
 دستگیر شده توسط پلیس
دستگیر شده توسط پلیسbusted while trying
 در حین تلاش دستگیر شد
در حین تلاش دستگیر شدcaught
nabbed
apprehended