Site Language: EN
کک و مک دار کردنThe sun freckled her skin after a day at the beach.
آفتاب بعد از یک روز در ساحل، پوستش را کک و مک دار کرد.To mark or spot with freckles.
The summer sun freckled his nose.
آفتاب تابستان بینی او را کک و مک دار کرد.She loved how the sun freckled her cheeks.
او دوست داشت که آفتاب چگونه گونه هایش را کک و مک دار می کند.After playing outside, the kids were freckled all over.
بچه ها بعد از بازی بیرون، تمام بدنشان کک و مک دار شده بود.lightly freckled
کک و مک دار ملایمfreckled complexion
پوست کک و مکیfreckled skin
پوست کک و مک دارspot
mark
blemish
کک‌مکیShe has a freckled face from spending time in the sun.
او به خاطر گذراندن وقت در آفتاب، صورت کک‌مکی دارد.Having small, light brown spots on the skin.
His arms were freckled after a summer at the beach.
بعد از یک تابستان در ساحل، بازوهایش کک‌مکی شده بود.The child's freckled nose made her look even cuter.
بینی کک‌مکی بچه او را حتی دوست داشتنی‌تر نشان می‌داد.She loved her freckled skin, a sign of her time outdoors.
او پوست کک‌مکی خود را دوست داشت، نشانه‌ای از زمانی که در فضای باز گذرانده بود.freckled skin
پوست کک‌مکیfreckled face
صورت کک‌مکیfreckled complexion
رنگ پوست کک‌مکیspeckled
dotted
spotted