Site Language: EN
خالیThe house has been vacant for years.
این خانه سال‌هاست که خالی مانده است.Not occupied or filled; empty.
The apartment is vacant.
این آپارتمان خالی است.The office remains vacant.
این دفتر هنوز خالی است.The parking space is vacant.
این پارکینگ خالی است.vacant lot
زمین خالیvacant position
موقعیت خالیvacant property
ملک خالیempty
unoccupied
bare
محدود کردنHe had to qualify his statement to make it clearer.
او مجبور شد اظهار نظر خود را محدود کند تا روشن‌تر شود.To limit or restrict the meaning of something.
She qualified her remarks to avoid misunderstanding.
او گفته‌هایش را محدود کرد تا از سوتفاهم جلوگیری شود.They qualified the answer to make it more precise.
آنها پاسخ را محدود کردند تا دقیق‌تر شود.I need to qualify my explanation with a few details.
من باید توضیحم را با چند جزئیات محدود کنم.qualify a statement
محدود کردن اظهار نظرqualify a remark
محدود کردن اظهارنظرqualify a comment
محدود کردن نظرlimit
restrict
modify
ترکیبThis coffee is a blend of different beans.
این قهوه ترکیبی از دانه‌های مختلف است.A mixture of different things combined together.
The sauce is a blend of herbs and spices.
این سس ترکیبی از گیاهان و ادویه‌ها است.Her smoothie is a blend of fruits and vegetables.
اسموتی او ترکیبی از میوه‌ها و سبزیجات است.The fabric is a blend of cotton and polyester.
این پارچه ترکیبی از پنبه و پلی استر است.coffee blend
ترکیب قهوهspice blend
ترکیب ادویهfruit blend
ترکیب میوهmixture
combination
amalgam
استعدادShe has a talent for singing.
او استعداد خوانندگی دارد.A natural ability to do something well.
He has a talent for painting.
او استعداد نقاشی دارد.Her talent for writing is impressive.
استعداد او در نوشتن چشمگیر است.They discovered his talent for playing the guitar.
آنها استعداد او را در نواختن گیتار کشف کردند.natural talent
استعداد ذاتیmusical talent
استعداد موسیقیartistic talent
استعداد هنریskill
gift
aptitude
استفاده کردنWe need to utilize our resources wisely.
ما باید از منابع خود به طور عاقلانه استفاده کنیم.To make use of something effectively.
We should utilize our time better.
ما باید زمان خود را بهتر استفاده کنیم.They utilized the space for a new project.
آنها از این فضا برای یک پروژه جدید استفاده کردند.He knows how to utilize his skills effectively.
او می‌داند چگونه از مهارت‌های خود به طور مؤثر استفاده کند.utilize resources
استفاده از منابعutilize time
استفاده از زمانutilize skills
استفاده از مهارت‌هاemploy
use
apply
کلمات/عبارات738
با استفاده از این دسته کارت، نمره IELTS خود را افزایش دهید. بر روی واژگان ضروری تمرکز کنید که به شما کمک خواهد کرد تا در بخش‌های خواندن، نوشتن، صحبت کردن و گوش دادن آزمون IELTS موفق شوید.
| Terms |
|---|
| .... |
| .... |
| .... |
| .... |
| .... |
با دیکشنری تصویری قدرتمند رایگان و فلش‌کارت‌ها.